مناجات با امام زمان (عج)
برگــرد ای تــوســل شـب زنـده دارهــا پایان بــده به گــریــۀ چـشــم انتظــارها از یک خــروش نــالـۀ عشــاق کـوی تو حــاجت روا شــونـد هــزاران هـزارها لطـفـی نـمـا پـشت سرت را نــگـاه کن دل بستــه این پـیــاده به لطف ســوارها از درد بــی حســاب فقط داد مــی زنــم ای کاش می رسید به تــو ایـن هـوارها ما را به جبر هم که شده سـر به زیرکن خـیــری نــدیــده ایم از این اختــیــارها بایــد بــرای دیــدن تـو "مهــزیـار" شــد یعنی گذشتن از همگان "محض یار" ها یک بــار هم مسیــر دلــم سـوی تو نبود امــا شــدم شــامـل لــطف تــو بــارهــا شب ها بــدون آمـدنت صبــح می شـوند بــرگــرد ای تـوسـل شب زنـده دارهــا این دست ها به لطف تو ظرف گدایی اند یــا ایــهـــا الــعـزیـــزِ تــمــام نـدارهــا |